موش و مداد | شعرهای کودکانه
موش و مداد یه دفتر و مدادی افتاده بود یه گوشه یهو رسید به موشه مداد رو قاپ زد و گفت: وای چه غذای خوبی تو مدادی یا که چوبی…
موش و مداد یه دفتر و مدادی افتاده بود یه گوشه یهو رسید به موشه مداد رو قاپ زد و گفت: وای چه غذای خوبی تو مدادی یا که چوبی…
مرغ سرخ پا کوتاه یکی بود یکی نبود مرغی بود زبر و زرنگ ناز و قشنگ او سه تا همسایه داشت: اردک و گربه و سگ سه تا دوست تنبلک…
مرغ قشنگم مرغ قشنگم قد قد قدا می کنه شاید داره منو صدا می کنه دونه می خواد تا بخوره برای من تخم بزاره یه مشت دونه بر می دارم…
سنجاب زنگوله پای توپولو توی یک، باغ بزرگ میوه ها که پر است از گُل یاس و سبزه ها سنجابی بود به نام، زنگوله پا …
عروسک قشنگ من خانوم کوچولو تو خونه چندتا عروسک داره عروسکا رو آروم روی پاهاش می ذاره برای اون ها می گه قصه ی دیو و پری قصه های قشنگی…
نی نی جدید خانوم کوچولو تازگی ها صاحب یک داداش شده این داداش تپل مپل قیافه ی باباش شده خانوم کوچولو از صبح تا شب می شینه بالای سرش خانوم…
دختر بابایی خانوم کوچولو وقتی که باباش می یاد به خونه اول براش چند تایی شعر قشنگ می خونه اخبار دست اول به اون می ده همیشه بهش می گه…
شعر کودکانه خانوم کوچولو خانوم کوچولو میخواد که کمک کنه به مادر اما مامان نمیخواد می گه میشی دردسر اون دوست داره دم کنه چایی صبحونه رو سبزی هارو پاک…
مامان جون مهربون | شعرهای کودکانه مامان جون مهربون باز تلفن زنگ ميزنه تو گوشم آهنگ ميزنه من گوشيرو برميدارم ميگم الو سلام دارم مامان جونم صداش مياد صداي خنده…
بابا آمد تق تق بر در زد بابا از بیرون آمد رفتم در را وا کردم شادی را پیدا کردم وقتی بابا را دیدم فوری او را بوسیدم بابا آمد…