سبد خرید

درخت کاری | قصه های کودکانه

درخت کاری | قصه های کودکانه

5,0 rating based on 1,234 ratings
بنر تبلیغاتی

درخت سرو

درخت کاری | قصه های کودکانه

زیبا دختر بسیار مهربان و باهوشی بود، او هر سال در روز درخت کاری با کمک پدر و مادرش یک درخت می کاشت.

وقتی کوچکتر بود درخت سروی کاشته بود و حالا او با بزرگ شدن زیبا نیز بزرگ شده بود.

زیبا این درخت را خیلی دوست داشت و همیشه از آن مراقبت می کرد،

بیشتر اوقات روز در کنار این درخت بود و با او صحبت می کرد.

درخت هم با استوار بودن و سرسبز بودنش نشان می داد که دخترک را بسیار دوست دارد.

زیبا همه چیز راجع به درخت سرو خوانده بود و می دانست که شرایط نگه داری و

مراقبت از این درخت چگونه است. با میوه های درخت برای خودش تاج و گردنبند درست می کرد.

یه روز آفتابی که زیبا کنار درخت نشسته بود و برایش آواز می خواند چشمش به چیز عجیبی افتاد.

آفت درخت سرو

درخت کاری | قصه های کودکانه

او دید که یک دسته کرم خاکی دارند به درخت سرو نزدیک می شوند،

او خوب می دانست که اگر کرم ها به روی درخت بروند به او آسیب می رسانند،

اول شروع به خوردن برگ ها می کنند و درخت کم کم بی حال و مرده می شود.

او همچنین نمی خواست به کرم ها هم آسیب برساند، اما می خواست هر طور که شده از درختش مراقبت کند.

ناگهان فکری به سرش زد، کمی آن طرف تر یک تنه درخت قطع شده دید، سریع آن را نزدیک درختش آورد و یکی از

کرم ها را برداشت و به سمت درخت قطع شده هدایت کرد، بقیه ی کرم ها هم پشت سر آن کرم

به صورت قطاری حرکت کردند و دخترک تنه را از درخت دور کرد.

او فکر خوبی کرده بود و توانست خطر را از درختش دور کند، درخت به نشانه ی تشکر چندتا از میوه های خود را به زمین انداخت تا

دخترک بتواند با آن ها برای خودش چیز های زیبا بسازد.

زیبا با خودش گفت از این به بعد اگر کرمی به درخت نزدیک شود همین کار را می کنم تا بتوانم همیشه از او مراقبت کنم.

با داستان های کودکانه همراه ما باشید

سرزمین عروسک

عروسک نمدی

Views: 85

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *