سبد خرید

کسب و کار موفق

کسب و کار موفق

5,0 rating based on 1,234 ratings
بنر تبلیغاتی

کسب و کار در گوشه ی خیابان و فروش موفق عروسک

کسب و کار موفق

تجربه های یک فروشنده خیابانی

حدود شش سال پیش یا بیشتر، کالاهایی که در فرهنگسراها، نمایشگاه های هنری،

نمایشگاه های دولتی و بازارهای محلی در کالیفرنیا ساخته بودم، با تفکر و تلاش به بار نشست.

اواخر دهه 1970 بود، من 21 سال سن داشتم و از کالجی که قبول شده بودم در ایالات سن خوزه

خارج شده بودم، فقط 3 واحد داشتم تا فارغ التحصیل شوم اما چون علاقه ای نداشتم ادامه ندادم.

من عاشق مجسمه سازی بودم، اما همیشه راجع به آینده ی این شغل می ترسیدم و با

خودم می گفتم که چه کسی من را استخدام می کند. در نیازمندی ها که نگاه می کردم فقط خواستار

کسانی بودند که گرافیک خوانده بودند و یا گالری های هنری داشتند که من جز هیچ یک از این ها نبودم.

می دانستم که نمی توانم آثار هنری بسیار زیبا و بی نقص بسازم،

ولی گفتم هر چیزی که بسازم می توانم بفروشم و زندگی خودم را بگذرانم،

من راضی هستم از این شرایط و بیشتر از اینکه راضی باشم غنی هستم، غنی از ذوق و عشق به آغاز و حرکت به سمت جلو.

در آن زمان من در کوه های سانتا کروز با گروهی از دوستانم زندگی می کردم، یک روز که نشسته بودم و

تلویزیون نگاه می کردم یک شخصیت جالب در برنامه ی تلویزیونی دیدم که با نایلون و پنبه درست شده بود

و چهره ی چروک و کوچکش شبیه به پیرمردان بامزه بود.

به نظر می رسید جالب باشد، بنابراین شروع کردم به طراحی یک شخصیت جدید با این وسایل،

دوستانم که مرا دیدند می خندیدند و مرا خنگ خطاب می کردند.

ولی یک ایده به ذهن من رسیده بود و من شروع به ساختن آن کرده بودم، بارها از ذهنم می گذشت که آیا می توانم این را به فروش برسانم؟

تلاش برای رسیدن به هدف

یک روز که در خیابان Summit Road رانندگی می کردم تابلوی تبلیغاتی نمایشگاه محلی را در یک مدرسه ابتدایی دیدم،

شماره مدیریت برگزاری نمایشگاه را برداشتم و تماس گرفتم و قرار شد که من هم یک غرفه در آن نمایشگاه داشته باشم،

این برای من به معنای اولین تجربه و زندگی جدید بود.

کسب و کار موفق

فروشنده های زیادی وجود نداشت اما می توانستم شلوغی را در برخی از غرفه ها ببینم،

کالاهای خوراکی و مورد نیاز مردم با قیمت مناسب که قطعا فروش می رفت اما کالاهایی که ساخته دست است

باید چیزهای جذابی باشد که مردم را به خودش جذب کند و برای داشتن آن پول پرداخت کنند و مشتاق برای خریدنش باشند.

آن روز پدر خودم را هم برای دیدن کسب و کار اولم دعوت کرده بودم، نزدیک غروب بود که به غرفه من آمد و گفت بسیار عالی است،

چه چیز هایی فروخته ای؟ و من با ناراحتی سرم را پایین گرفتم، من چیزی نفروخته بودم،

پدرم عمق دردی که در من وجود داشت را فهمید، بنابراین چیزی نگفت که درون من بیشتر آتش بگیرد و در

هنگام رفتن با لبخندی امید بخش گفت: پسرم قطعا نتیجه ی تلاشت را خواهی دید.

در آن روز درس بزرگی گرفتم وبا خودم گفتم برای ادامه زندگی باید درآمد داشته باشم.

ایده ای که داشتم برای به فروش رساندن کالای من کافی نبود، باید خلاقیت بیشتری داشته باشم و این خلاقیت هوشمندانه باشد.

اواین سوالی که به ذهنم رسید این بود که مخاطبان من در این بازارها و نمایشگاه ها چه کسانی هستند؟

سپس به عقب برگشتم تا علت شکستم را بررسی کنم.

آزمون و خطا

نایلونی که من استفاده می کردم بسیار ساده بود و حتی پنبه ی داخلش هم مشخص بود، شخصیت ها قابل تشخیص نبودند.

مجدد به آن روز برگشتم و به یاد آوردم که بیشتر کسانی که به این جور بازارها می آیند زنان هستند و میوه ها

و سبزیجات بیشترین فروش را داشتند، پس باید چیزی اختراع کنم که مربوط به

خانم ها و نزدیک به فضای آشپزخانه، جالب و ماندگار باشد.

بنابراین مسیرم را تغییر دادم، من نایلون های رنگی خریدم و شروع به ساخت میوه های رنگی و شاداب کردم،

من گوجه فرنگی ساختم، موزی که از پوستش بیرون آمده بود و نخود فرنگی که یک غلاف زیبا داشت،

هویجی که موهای چتری سبز داشت، قیافه ی همه ی این میوه ها خنگ و شاد بود.

موفقیت دوباره

روز موعود فرا رسید و من میز خود را گذاشتم، روی میز را با روبان های سفید و قرمز تزیین کردم و

از جعبه های چوبی استفاده کردم تا عروسک هایم را روی آن ها بنشانم، من خلاقیت را به روی میز آورده بود و نشستم و صبر کردم.

من آن روز فروختم.

کسب و کار موفق

از آن روز به بعد به این فکر کردم که چطور می توانم این کار را گسترش دهم و تعداد

زیادی تولید کنم مانند هر کارآفرین دیگری به فکر پیشرفت افتادم.

پس چه چیزی یاد گرفتیم؟ اینکه مخاطبان خود را بشناسیم و چیزی که می خواهیم بفروشیم و ساخته ایم را

آزمایش کنیم تا ببینیم به فروش می رسد. در این راه خوشحال باشید و لذت ببرید چرا که قطعا نتیجه خواهید گرفت.

مسیرهایی که طی کردم مانند روز برایم روشن است و وقتی در کنفرانس های شرکت های بزرگ شرکت می کنم

به این فکر می کنم که مخاطبان من چه کسانی هستند و چگونه می توانم آن ها

را برای باز کردن کیف پول هایشان تحریک کنم. شما می توانید از

این مشاهدات و تجارب درس بگیرید و بدانید که پشت سر شما یک دیوار است،

در نگاه اول دشوار است اما به نفع شماست تا باعث شود خلاقیت و استعدادهایتان شکوفا شود. حرکت کنید، ایده بدهید، آزمایش کنید تا موفق شوید.

ما درباره ی عروسک ها همه چیز می نویسیم!!!

سرزمین عروسک

عروسک نمدی

Views: 72

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *