سبد خرید

بازرگان خوش قول | قصه های کودکانه

بازرگان خوش قول | قصه های کودکانه

5,0 rating based on 1,234 ratings
بنر تبلیغاتی

بازرگان و سوغاتی دخترهایش

با قصه ی بازرگان خوش قول همراه ما باشید

بازرگان خوش قول

بازرگانی بود که سه دختر داشت، یک روز او می خواست به یک سفرطولانی برود، از دخترهایش پرسید:

“چه چیزی دوست دارید تا از سفر برایتان بیاورم؟”

دختر بزرگتر گردنبندی از طلا، دختر وسطی انگشتری از الماس خواست اما دختر کوچکتر گفت:

“برایم یک چکاوک آوازخوان بیاور”

بازرگان دخترهایش را بوسید، از آن ها خداحافظی کرد و به راه افتاد. موقع بازگشتن، مرد بازرگان گردنبند طلا و انگشتر الماس را خریده بود اما نتوانسته بود چکاوک آوازخوانی پیدا کند.

شیر و مرد بازرگان

او در سر راه خود به جنگلی رسید، صدایی شنید، این صدا، صدای یک چکاوک بود. با خوشحالی دنبال پرنده گشت و او را بالای درختی پیدا کرد اما همین که خواست پرنده را بگیرد، شیری راهش را بست و پرسید:

“می خواستی چکاوک مرا بدزدی؟”

مرد بازرگان از ترس کم مانده بود زهره ترک شود. گفت:

“ببخشید من نمی دانستم این پرنده مال شماست. دختر کوچکم آرزو دارد که این پرنده را برایش ببرم”

شیر با این حرف لحظه ای ساکت شد، بعد گفت:

“خیلی خوب، تو می توانی این پرنده را برای دخترت ببری اما قول بده وقتی در خانه را به رویت باز کردند، اولین کسی را که دیدی باید برای من بفرستی”

مرد بازرگان با خودش فکر کرد از کجا معلوم که دختر کوچکم در را به رویم باز کند، شاید یکی از خدمتکارانم در را باز کند. به هر حال او قبول کرد، پرنده را گرفت و به سوی خانه برد.

تصمیم مرد بازرگان

از قضا دختر کوچکتر در را به روی پدر باز کرد، مرد بازرگان هدیه دخترها را داد و غمگین در گوشه ای نشست. او نمی توانست به قولی که داده بود عمل نکند. پس ناچار شد ماجرا را برای دخترش تعریف کند. دختر کوچک تر با شنیدن این حرف گفت:

“پدر عزیزم نگران نباش من نزد آن شیر می روم و کاری می کنم که مرا نخورد”

بازرگان قبول کرد اما ته دلش خیلی نگران بود. دختر به جنگل، نزد شیر رفت و گفت:

“من دختر بازرگانی هستم که به تو قول داده بود، حالا آمده ام تا پدرم بد قول نباشد”

شیر تا این حرف ها را شنید، دور خودش چرخید و یک لحظه بعد، ناگهان به شکل مرد جوانی درآمد! آن وقت دست دختر که از تعجب دهانش باز مانده بود را گرفت و گفت:

“تو و پدرت مرا نجات دادید. سال ها بود که دیوها مرا جادو کرده و به شکل شیر درآورده بودند، تنها یک آدم خوش قول می توانست این طلسم را بشکند و آن کس پدر تو بوده است.

حالا می خواهم مرا پیش پدرت ببری تا از نزدیک بازرگان خوش قول را ببینم و تشکر کنم.

فواید خواندن قصه برای کودکان

خواندن داستان در شب برای کودکان باعث افزایش سطح هوشی کودک، افزایش عشق بین خانواده، بالا رفتن قدرت تخیل و تصور کودکان، بهبود در ادای کلمات و تقویت در گفتار آن ها، شنیدن صدای دلنشین مادر یا پدر قبل از خواب و تاثیر آرامش بعد از آن و ترغیب و ترویج کتاب خوانی برای کودکان باعث می شود که آن ها به کتاب و کتاب خواندن علاقه مند شوند.تیم ما درتلاش است تا سرگرمی ها و بازی هایی که بتواند در پیشرفت و ارتقا سطح هوشی کودکان شما کمک کند را به شما معرفی کنیم.

به همین دلیل ما در سرزمین عروسک مجموعه ای از قصه ها را برای سرگرمی کودکان گرد آوری کرده ایم تا به راحتی در دسترس شما عزیزان قرار بگیرد و با خواندن این قصه ها لحظات شادی را با کودکان خود بگذرانید

برای خواندن قصه ها کلیک کنید

اینستاگرام سرزمین عروسک را دنبال کنید

با شعر های کودکانه همراه ما باشید

سرزمین عروسک

عروسک نمدی

Views: 1523

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *