سبد خرید
موش موشک و خانم زاغالو | قصه های کودکانه

موش موشک و خانم زاغالو | قصه های کودکانه

وموش موشک و خانم زاغالو موش موشک یک موش کوچک بود. او تمام راه مدرسه تا خانه را دوید، بعد به آشپزخانه رفت و نفس زنان گفت: “مامان موشی….مامان موشی…امروز…

سیندرلا | قصه های کودکانه

سیندرلا | قصه های کودکانه

سیندرلا سیندرلا | قصه های کودکانه یکی بود ، یکی نبود، سالها پیش در کشوری کوچک دختر مهربان و زیبائی به نام سیندرلا با نامادری و دو دخترش زندگی می…

کامران کثیفه | قصه های کودکانه

کامران کثیفه | قصه های کودکانه

کامران کثیفه | قصه های کودکانه کامران بازیگوش کامران همیشه کثیف و نا مرتب بود. تقصیری هم نداشت. هر چه سعی می کرد که تمیز و مرتب باشد، نمی شد….

پرستار مهربون

پرستار مهربون | قصه های کودکانه

پرستار مهربون قصه ی ما پرستار مهربون با خودش گفت: امروز خیلی سر حالم. اما حتما روز پر کاری دارم. وقتی پرستار مهربون به بیمارستان می رفت، آقای بنا را…

قورباغه و گاو نر

قورباغه و گاو نر | قصه های کودکانه

  قورباغه كوچولو به قورباغه بزرگي كه كنار بركه نشسته بود مي گفت: واي پدر،من يك هيولاي وحشتناك ديدم. او به بزرگي يك كوه بود و روي سرش هم شاخ…

والدین نزدیک ترین الگو برای کودکان

والدین نزدیک ترین الگو برای کودکان

چگونه والدین به عنوان الگوهای خوب (یا بد) سرمشق فرزندانشان قرار می گیرند والدین نزدیک ترین الگو برای کودکان روند یادگیری از طریق الگو سازی نه خوب است نه بد،…

کرونا ویروس | شعرهای کودکانه

کرونا ویروس | شعرهای کودکانه

کرونا ویروس از ما گرفته بوس و بغل را درگیر کرده اهل محل را هر کس به نوعی درگیر جان است یک سنگر ماسک در بین شان است من دلخور…

عینک مادر بزرگ | شعرهای کودکانه

عینک مادر بزرگ | شعرهای کودکانه

عینک مادر بزرگ عینک مادر بزرگ چند روزيه شكسته انگار يه عالمه غم توي دلش نشسته هرجا كه ميخواد بره منو صدا ميكنه اونوقت با مهربوني منو دعا ميكنه خدا…