دخترک کبریت فروش | قصه های کودکانه
دخترک کبریت فروش دخترک کبریت فروش شبِ سال نو بود. هوا سرد بود. برف می بارید. دخترک کبریت فروش، در خیابان های سرد و پُر برف می گشت و…
دخترک کبریت فروش دخترک کبریت فروش شبِ سال نو بود. هوا سرد بود. برف می بارید. دخترک کبریت فروش، در خیابان های سرد و پُر برف می گشت و…
بابای خوب و نازم بابا بابای خوب و نازم عزیز و دلنوازم تو نعمت خدایی تو خوب و با وفایی خدا تو را نگه دار که می روی سر کار…
گربه ای که موش نمی خورد گربه ای که موش نمی خورد یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. توی یک شهر بزرگ، میون یک خونه ی…
پیر زن و کدوی قلقله زن پیر زن و کدوی قلقله زن در روزگاران قدیم، پیرزنی بود، سه تا دختر داشت، آنها هر سه ازدواج کرده، به خانه شوهر رفته…
سیندرلا سیندرلا | قصه های کودکانه یکی بود ، یکی نبود، سالها پیش در کشوری کوچک دختر مهربان و زیبائی به نام سیندرلا با نامادری و دو دخترش زندگی می…
مهمانِ امسال شب یلدا یلدای امسال با کرونا | قصه های کودکان امسال یلدا با همه ی یلداها فرق می کنه، مثل عیدی که گذشت و با همه ی عیدا…
قصه فابیو فوتبالیست وقتی فابیو فوتبالیست داشت به ورزشگاه شهر می رفت، با خودش گفت: برویم یک مسابقه بدهیم! برویم دست و پنجه ای نرم کنیم! فابیو خیلی هیجان زده…
آتش نشان مهربان محله یک روز صبح اقا فرزاد که یک آتش نشان مهربون بود از خواب بیدار شد و بعد از شستن دست و صورتش، به سمت آشپزخانه رفت…
هجوم کودکان به سوی خوردن شیرینی جات شیرینی برای کودکان مضر است مغز یک عضو حریص است و تقریباً یک سوم خونی که از قلب به آن میرسد را به…
کرونا ویروس از ما گرفته بوس و بغل را درگیر کرده اهل محل را هر کس به نوعی درگیر جان است یک سنگر ماسک در بین شان است من دلخور…