سبد خرید
دخترک کبریت فروش | قصه های کودکانه

دخترک کبریت فروش | قصه های کودکانه

دخترک کبریت فروش دخترک کبریت فروش    شبِ سال نو بود. هوا سرد بود. برف می بارید. دخترک کبریت فروش، در خیابان های سرد و پُر برف می گشت و…

بابای خوب و نازم | شعرهای کودکانه

بابای خوب و نازم | شعرهای کودکانه

بابای خوب و نازم بابا بابای خوب و نازم عزیز و دلنوازم تو نعمت خدایی تو خوب و با وفایی خدا تو را نگه دار که می روی سر کار…

شهر بدون گربه | قصه های کودکانه

شهر بدون گربه | قصه های کودکانه

شهر بدون گربه | قصه های کودکانه شهر بدون گربه یکی بود یکی نبود، مردی بود به نام پشنگ  که همیشه در حال مسافرت بود. او از این شهر به…

موش موشک و خانم زاغالو | قصه های کودکانه

موش موشک و خانم زاغالو | قصه های کودکانه

وموش موشک و خانم زاغالو موش موشک یک موش کوچک بود. او تمام راه مدرسه تا خانه را دوید، بعد به آشپزخانه رفت و نفس زنان گفت: “مامان موشی….مامان موشی…امروز…

سه خرگوش بازیگوش | قصه های کودکانه

سه خرگوش بازیگوش | قصه های کودکانه

خرگوشای باهوش سه خرگوش بازیگوش | قصه های کودکانه روزی روزگاری در یک جنگل سرسبز و قشنگ ، توی یک لانه کوچک، سه تا خرگوش به دنیا اومدن. هر سه…

چوپان دروغگو | قصه های کودکانه

چوپان دروغگو | قصه های کودکانه

چوپان شیطون چوپان دروغگو | قصه های کودکانه روزی روزگاري پسرك چوپاني در روستایی زندگي مي كرد. او هر روز صبح گوسفندان مردم روستا را به تپه هاي سبز و…

دو قلوهای شیطون | شعرهای کودکانه

دو قلوهای شیطون | شعرهای کودکانه

دو قلوهای شیطون دو قلوهای شیطون | شعرهای کودکانه یکی بود یکی نبود توی یک شهر بزرگ یک پدر مادر خوب با دوتا بچه ناز در کنار همدیگه شاد و…

چراغ راهنما | شعرهای کودکانه

چراغ راهنما | شعرهای کودکانه

چراغ راهنما چراغ راهنما | شعرهای کودکانه زرد است و قرمز و سبز مثل گلی قشنگ است در هر چهار راهی کارش همین سه رنگ است *** با رنگ می…

دزد دریایی بد اخلاق | قصه های کودکانه

دزد دریایی بد اخلاق | قصه های کودکانه

دزد دریایی بداخلاق دزد دریایی بد اخلاق | قصه های کودکانه سیاه‌ چشم  دزد دریایی بود که در یک کشتی دزدهای دریایی زندگی می‌کرد. یک پرچم به نام جولی باجر…