بهار خانم | شعرهای کودکانه
بهار خانم آمد بهار خانم سبز است دامن او صدها شکوفه دارد پیراهن تن او *** باغ و درخت ها را از خواب کرد بیدار او خاک تیره را گفت:…
بهار خانم آمد بهار خانم سبز است دامن او صدها شکوفه دارد پیراهن تن او *** باغ و درخت ها را از خواب کرد بیدار او خاک تیره را گفت:…
مجموعه شعر زیبا و جدید کودک | شعر کودکانه مامانم جونم، چه ماهی مامان جونم چه ماهی فدات بشم الهی زحمت برام کشیدی نتیجشو ببینی مریض نشی تو مادر اگه…
شهر بدون گربه | قصه های کودکانه شهر بدون گربه یکی بود یکی نبود، مردی بود به نام پشنگ که همیشه در حال مسافرت بود. او از این شهر به…
وموش موشک و خانم زاغالو موش موشک یک موش کوچک بود. او تمام راه مدرسه تا خانه را دوید، بعد به آشپزخانه رفت و نفس زنان گفت: “مامان موشی….مامان موشی…امروز…
خرگوشای باهوش سه خرگوش بازیگوش | قصه های کودکانه روزی روزگاری در یک جنگل سرسبز و قشنگ ، توی یک لانه کوچک، سه تا خرگوش به دنیا اومدن. هر سه…
چوپان شیطون چوپان دروغگو | قصه های کودکانه روزی روزگاري پسرك چوپاني در روستایی زندگي مي كرد. او هر روز صبح گوسفندان مردم روستا را به تپه هاي سبز و…
مهمانِ امسال شب یلدا یلدای امسال با کرونا | قصه های کودکان امسال یلدا با همه ی یلداها فرق می کنه، مثل عیدی که گذشت و با همه ی عیدا…
دو قلوهای شیطون دو قلوهای شیطون | شعرهای کودکانه یکی بود یکی نبود توی یک شهر بزرگ یک پدر مادر خوب با دوتا بچه ناز در کنار همدیگه شاد و…
دزد دریایی بداخلاق دزد دریایی بد اخلاق | قصه های کودکانه سیاه چشم دزد دریایی بود که در یک کشتی دزدهای دریایی زندگی میکرد. یک پرچم به نام جولی باجر…
قصه فابیو فوتبالیست وقتی فابیو فوتبالیست داشت به ورزشگاه شهر می رفت، با خودش گفت: برویم یک مسابقه بدهیم! برویم دست و پنجه ای نرم کنیم! فابیو خیلی هیجان زده…